مقدمه
بهروز فتحعلی، یک شخصیت پرجنب و جوش و تأثیرگذار در عرصههای سیاسی و اجتماعی ایران است که توانسته تغییرات جدی در نگرشها و باورهای خود ایجاد کند. از عضویت در سازمان نوید و حزب توده تا تبدیل شدن به یک ملیگرا و پادشاهیخواه، مسیر زندگی او نشاندهنده شجاعت و جستجوی همیشگی برای حقیقت است.
جاذبههای چپ در نوجوانی و پیوستن به سازمان نوید
در زمانی که جناب آقای بهروز فتحعلی نوجوان بود، جو سیاسی ایران به شدت تحت تأثیر اندیشهها و ایدئولوژیهای چپ بود. بخصوص طبقه اجتماعی ایشان، که موجودیت آن در میان طبقات کمدرآمد و محروم از نعمتهای اقتصادی و اجتماعی مشهود بود، نقش مهمی در جذب ایشان به سازمان نوید داشت. در آن زمان، انتخاب طیف چپ تنها یک گزینه محدود برای جوانان نبود، بلکه یک پاسخ به نیازهای عمده اجتماعی و فرهنگی آن دوره محسوب میشد.
در زمانی که بهروز فتحعلی نوجوان بود، بلوک شرق و به خصوص شوروی، که به عنوان یک قدرت چپ در جهان شناخته میشد، نقش عظیمی در مدیا و فرهنگ عمومی داشت. این تأثیر پذیری نه تنها در ایران بلکه در کل جهان غیر غربی قابل مشاهده بود. شوروی با استفاده از ابزارهای مختلف ارتباطی— از رادیو و تلویزیون تا چاپ کتب، مقالات، و پوسترها— در حال ترویج ایدئولوژیهای ضد امپریالیستی و ضد سرمایهداری بود.
ایدهها و تفکرات ضد امپریالیستی به عنوان یک راهکار برای مقابله با نفوذ غرب، و به خصوص ایالات متحده، در کشورها و مناطق مختلف جهان مطرح شدند. این ایدهها اغلب از طریق ترجمهها، انتشار مقالات، برگزاری سمینارها، و حتی توزیع فیلمها و موسیقی با محتوای سیاسی به مردم معرفی میشدند.
در این فضای فرهنگی و ایدئولوژیک، جناب آقای بهروز فتحعلی مانند بسیاری از همنسلهای خود، تحت تأثیر این جریانها قرار گرفتند و به طیف چپ پیوستند. ترویج این ایدئولوژیها توسط بلوک شرق از یک سو، و شرایط داخلی ایران از سوی دیگر، نقش تعیینکنندهای در شکلگیری اندیشهها و انتخابات سیاسی ایشان داشت.
برخورد با واقعیتهای کشور رویایی
پس از مهاجرت به شوروی سابق، جناب فتحعلی با یک واقعیت تلخ روبرو شدند: کشوری که باید مدینه فاضلهی چپگرایان باشد، از نظر دموکراسی و عدالت اجتماعی به مشام نمیآمد. این تجربهای بود که ایشان را از دگماتیسمهای چپ به سوی یک تحلیل عقلانی و منطقی کشاند. ایشان نه تنها به شناخت اشتباهات خود پی بردند، بلکه تصمیم به جبران آنها نیز گرفتند.
یکی از مواردی که نیاز به توجه دارد، وضعیت اقتصادی و معیشتی مردم شوروی است. در اتحاد جماهیر شوروی، اگرچه تلاشهای زیادی برای ایجاد یک جامعه برابریطلب و بدون طبقات انجام شده بود، اما این تلاشها در عمل به نتایج قابل توجهی نرسیده بودند. بسیاری از مردم با کمبودهای اساسی مانند غذا، پوشاک و دارو مواجه بودند.
علاوه بر این، در جامعه شوروی، یک نوع نگاه تمسخر آمیز و بیاعتمادی نسبت به دولتمردان و سیاستمداران حکومتی وجود داشت. این نگاه از جمله در ادبیات، هنر، و حتی در مکالمات روزمره مردم قابل مشاهده بود. این بیاعتمادی و نارضایتی بسیاری از مردم را به فکر واداشت که شاید ایدئولوژیهای چپ که این حکومتها بر پایه آنها شکل گرفتهاند، نیاز به بازبینی دارند.
تجربه معاشرت با این شرایط اجتماعی و مشاهده واقعیتهای کمروشن ایدئولوژی چپ، آقای فتحعلی را به تامل و تجدید نظر واداشت. ایشان به تدریج دریافتند که ایدئولوژی چپ، با وجود ادعاهای بزرگ و رویاهای روشن، در عمل به بسیاری از آنها عمل نکرده و حتی گاهی اوقات عکس آنها را تجربه کرده است. این تجربهها و شواهد ایشان را به یک تحول عمده در نگاه و اندیشههایشان سوق داد.
شجاعت در قبول اشتباه و پاسخ به انتقادات
با وجود اینکه در آن دوران، پیوستن به طیف چپ یک امر معمول و شایع بود، آقای فتحعلی خود را مسئول دانستند و به دنبال جبران اشتباهات رفتند. ایشان با قرار دادن خود در معرض اتهامات تند از طرف طیفهای مختلف سیاسی، شجاعت و استواری خود را نشان دادند. این نگاه عمیق و عقلانی نه تنها برای ایشان، بلکه به عنوان یک درس آموزشی برای نسلهای جدید نیز میتواند مفید باشد.
یکی از چالشهایی که نسل 57 با آن مواجه است، پذیرفتن اشتباهات گذشته و تلاش برای جبران آنها است. اما به نظر میرسد که برخی از این نسل، به دلایل متعدد از جمله عدم پذیرش اشتباهات گذشته یا ترس از شرمندگی، به همان راه و روشها اصرار دارند. این اصرار به ادامه یک مسیر که در گذشته به شکست انجامیده، نه تنها برای آنها بلکه برای تمام جامعه مضر است.
دستهی دیگری از این نسل، افرادی هستند که اقرار به اشتباهات گذشته میکنند اما تلاش چندانی برای همگرایی و آموزش نسل جوان نمیکنند. این نوع از تجدید نظر، اگرچه یک قدم مثبت است، اما به تنهایی کافی نیست. عدم فعالیت برای تصحیح اشتباهات و ارتقاء دانش نسل جوان، یک فرصت از دست رفته است.
در این میان، افرادی مانند بهروز فتحعلی با توجه به پذیرش اشتباهات گذشته و تلاش عملی برای جبران آنها، نقشی بسیار مهم و ارزشمند در جامعه دارند. آنها نه تنها به خطاهای گذشته اقرار میکنند، بلکه در تلاش برای اصلاح آنها و ایجاد یک آینده بهتر هستند. این نوع از تجدید نظر و فعالیت عملی، میتواند بسیار مؤثر برای آموزش و راهنمایی نسل جدید باشد، نسلی که نیاز به دیدگاهها و تجربیات یک نسل پیشرو دارد.
این افراد با قدمهای عملی و مداوم، امیدی جدید به جامعه میبخشند و نشان میدهند که تغییر ممکن است. آنها به عنوان یک الگو و نمونهی قابل احترام قرار میگیرند، و این در حالی است که ماجرا اصلاً فقط ماجرای انقلابیون نیست؛ این یک ماجرای جامعهای است که به دنبال پاسخها و راهحلها برای مشکلات گستردهاش است.
مبارزه با جمهوری اسلامی و تقویت اعتماد ملی
آقای فتحعلی در زمانی که بسیاری از افراد هنوز در حال تعیین تکلیف نگرشهای خود هستند، با نوشتهها و سخنرانیهای صریح و سادهی خود، دیدگاهها و اندیشههای جدیدی را مطرح میکنند. این فعالیتها باعث افزایش حس “اعتماد ملی” شده و به نسل جوان کمک میکند تا با یک نگاه بیپرده و واقعبینانه به مسائل مواجه شوند. ایشان تجربیات گستردهای را در اختیار نسل جوان قرار میدهند، که این به نوبه خود سرمایهای ارزشمند برای مبارزات آینده است.
در سپهر سیاسی ایران، چپ و راست بجای ارائه یک روایت جامع از تاریخ، به تفسیر آن میپردازند. این نگاه باعث شده است که هر گروه در “جزیره” خود باقی بماند، محدود به یک دیدگاه یا تفکر خاص. به همین دلیل، تحولات عظیم و گسترده در سیاست داخلی به وجود نمیآید، چرا که افراد فقط با تایید نظرات یکدیگر، به قرار معمول تغییری ایجاد نمیکنند.
بهروز فتحعلی با شرکت در مناظرات و سخنرانیها و مواجهه با طیفهای مختلف، پرسشها و پاسخهای متداول را به چالش میکشد. این توانمندی باعث افزایش آگاهی اجتماعی میشود. با این حرکت، او یک فرایند مداوم و پویای تبادل نظر و تفکر میان گروهها را تشویق میکند.
فرایندی که بهروز فتحعلی در پی آن است، در نهایت میتواند منجر به ایجاد یک اعتماد ملی برای آشتی و پیوستن همه به جنبش ملی سرنگونی جمهوری اسلامی شود. این اعتماد ملی، به ویژه در یک کشور با تنوع فرهنگی و ایدئولوژیکی زیاد مانند ایران، اهمیت بسزایی دارد. این نوع اعتماد فقط زمانی میتواند به وجود آید که صدای همه طیفها شنیده شود و همه گروهها به یکدیگر احترام بگذارند، حتی اگر با یکدیگر موافق نباشند.
به همین دلیل، نقش افرادی مانند بهروز فتحعلی در ایجاد این تغییرات مهم و جوانهزنی فرایند اعتماد ملی، از اهمیت ویژهای برخوردار است. او با شکستن دیوارهای ایدئولوژیک و فراهم کردن زمینهای برای تبادل افکار، میتواند به روند اصلاحاتی عمده کمک کند که به سرنگونی نظامهای اقتداری منجر شود.
نیتجهگیری نگارنده
شجاعت در تغییر و توانایی در اعتراف به اشتباهات، صفاتی هستند که در سیاستگذاران کمیاب اند. جناب آقای بهروز فتحعلی با این صفات، الگویی برای جوانان و نسلهای آینده است.