آنا هارنت، فیلسوف و تئوریسین سیاسی آلمانی-آمریکایی، در کتابی با عنوان “انقلابهای خشونت پرهیز” به بررسی انقلابهایی میپردازد که به طور سازمانیافته و بدون استفاده از خشونت به اهداف خود میرسند. او معتقد است که انقلابهای خشونتپرهیز میتوانند موثرتر از انقلابهای خشونتآمیز باشند و احتمال پایداری دموکراسی در پی این گونه انقلابها بیشتر است.
هارنت در این کتاب از مثالهای تاریخی استفاده میکند تا نشان دهد چگونه انقلابهای خشونتپرهیز برخلاف انقلابهای خشونتآمیز، به جای استفاده از ترس و وحشت، از روشهای دیپلماتیک، مذاکره، تظاهرات مسالمتآمیز و اعتصابهای کارگری بهره میبرند.
هارنت بر این باور است که انقلابهای خشونتپرهیز براساس ارزشهای دموکراتیک و انسانی ایجاد میشوند و احتمال تبدیل شدن به دیکتاتوریهای خشونتآمیز کمتر است. او همچنین تأکید میکند که این نوع انقلابها در ایجاد اعتماد ملی و پشتیبانی جوامع بینالمللی نیز موثرتر هستند.
به عنوان نتیجهگیری اصلی، هارنت میگوید که انقلابهای خشونتپرهیز به دلیل برقراری دیالوگ و همکاری بین گروههای مختلف و حفظ ارزشهای انسانی، از نظر اخلاقی و سیاسی برتری دارند و برای تأمین استقرار دموکراسی پ
ای در جوامع بعد از انقلاب بسیار موثرتر هستند. او معتقد است که انقلابهای خشونتپرهیز نه تنها ریشههای خشونت را در جامعه کاهش میدهند بلکه در پایداری و رشد اقتصادی و اجتماعی کشورهای مربوطه نقش مؤثری ایفاء میکنند.
هارنت به مثالهایی از انقلابهای خشونتپرهیز در تاریخ اشاره میکند، از جمله: جنبش حقوق مدنی آمریکا در دهه 1960 به رهبری مارتین لوتر کینگ جونیور، انقلاب زعفران در میانمار (2007)، و انقلاب مخملی در چکوسلواکی (1989). این مثالها به عنوان نمونههایی از موفقیتهای انقلابهای خشونتپرهیز آورده میشوند.
هارنت در پایان کتاب تأکید میکند که برای رسیدن به اهداف سیاسی و اجتماعی، روشهای خشونتپرهیز و مبتنی بر ارزشهای دموکراتیک و انسانی باید در جوامع مورد توجه قرار گیرند. او همچنین به تاثیر این نوع انقلابها در تعمیق و تقویت فرهنگ صلحآمیز و مسئولیتپذیری اجتماعی اشاره میکند.
در کل، کتاب “انقلابهای خشونتپرهیز” توسط آنا هارنت، با بررسی تاریخچه و مبانی انقلابهای خشونتپرهیز و تأثیرات آنها بر جوامع، به یک منبع مهم در حوزه فلسفه سیاسی و تئوری انقلاب تبدیل میشود.
انقلاب آفریقای جنوبی، که منجر به پایان دادن به نظام آپارتاید و برقراری دموکراسی در کشور شد، نمونهای است از جنبشهای خشونتپرهیز که به موفقیت رسیدند. آپارتاید، سیاستی بود که بر پایه تبعیض نژادی عمل میکرد و در دوران 1948 تا اوایل دهه 1990 در آفریقای جنوبی اجرا میشد.
جنبش مقاومت علیه آپارتاید در آفریقای جنوبی از اواخر دهه 1940 آغاز شد. این جنبش به رهبری کنگره ملی آفریقا (ANC) و رهبرانی همچون نلسون ماندلا و اولیور تامبو انجام میشد. در ابتدا، جنبشهای مقاومت به صورت مسالمتآمیز و غیرخشونتآمیز برگزار میشدند، اما به دلیل سرکوبهای دولتی و عدم پاسخگویی به خواستهای مردم، برخی از اعضای ANC به فکر استفاده از خشونت برای رسیدن به اهداف جنبش افتادند.
در دهههای 1960 و 1970، جنبش مقاومت علیه آپارتاید به صورت گستردهتری در کشور پیش رفت. در این دوران، انجمنهای دانشجویی، کارگری و دیگر گروههای اجتماعی به جنبش ملحق شدند. در سال 1976، قیام سوئتو، که به عنوان یکی از رویدادهای مهم در مبارزه علیه آپارتاید شناخته میشود، رخ داد. این قیام به خشونت کشیده شد و دهها نفر کشته و صدها نفر زخمی شدند.
با وجود اینکه جنبش مقاومت علیه آپارتاید برخی اوقات خشونتآمیز بود، اما بی شک تلاشهای مسالمتآمیز و تأثیر دیپلماسی بینالمللی نیز نقش کلیدی در پایان دادن به آپارتاید داشت. در دهه 1980، فشار بینالمللی بر دولت آفریقای جنوبی برای پایان دادن به سیاست آپارتاید افزایش یافت. کشورهایی مانند آمریکا و بریتانیا تحریمهای اقتصادی علیه آفریقای جنوبی اعمال کردند و سازمانهای بینالمللی نیز از این کشور بهعنوان یک رژیم تبعیضآمیز نژادی محکوم کردند.
در اواخر دهه 1980 و اوایل دهه 1990، دولت آفریقای جنوبی تحت رهبری فردریک ویلم د کلرک، تغییرات مهمی را در سیاستهای کشور ایجاد کرد. او در سال 1990، پس از 27 سال زندان، نلسون ماندلا را آزاد کرد و از ممنوعیت فعالیت کنگره ملی آفریقا (ANC) خودداری کرد. این تغییرات، مذاکرات بین دولت و ANC را آغاز کرد که به توافقهایی برای برگزاری انتخابات آزاد و گذر به دموکراسی منجر شد.
در سال 1994، اولین انتخابات آزاد در آفریقای جنوبی برگزار شد و نلسون ماندلا به عنوان اولین رئیسجمهور سیاهپوست کشور منتخب شد. پس از این انتخابات، دولت جدید تلاش کرد تا سیاستهای تبعیضآمیز آپارتاید را لغو کند و جامعهای بر پایه انساندوستی و برابری بین اقوام و نژادها برقرار کند.
به طور خلاصه، انقلاب آفریقای جنوبی یک ترکیبی از جنبشهای مسالمتآمیز و فشار بینالمللی بود که به پایان آپارتاید و برقراری دموکراسی در کشور انجامید. اگرچه برخی از جنبشهای مقاومت در آن دوران خشونتآمیز بودند، اما نقش تلاشهای خشونتپرهیز و دیپلماسی بینالمللی در پیشبرد اهداف انقلابی نمیتوان انکار کرد. این تغییرات سیاسی در نهایت به ایجاد یک دموکراسی چندنژادی منجر شد که به تساوی و حقوق برابر برای تمامی شهروندان آفریقای جنوبی تأکید میکرد. امروزه، آفریقای جنوبی بهعنوان یکی از کشورهای پیشرو در قاره آفریقا و جهان شناخته میشود.
انقلاب مخملی، که در سال 1989 در چکوسلاواکی رخ داد، یکی از انقلابهای خشونتپرهیز و موفق در تاریخ میباشد. این انقلاب به اتمام دوران کمونیستی و حکومتهای مارکسیست-لنینیست در کشور و برقراری دموکراسی منجر شد.
انقلاب مخملی از پس زمینهای نشات میگیرد که شامل بیرضایتی مردم از حکومت کمونیست، تحولات جهانی مانند سقوط دیوار برلین و رونق دموکراسی در کشورهای دیگر اروپای شرقی، و تأثیر فعالیتهای مختلف جنبشهای مدنی و فعالان حقوق بشر بود.
این انقلاب در اکتبر 1989 آغاز شد، وقتی دانشجویان در پراگ به خیابانها آمدند تا به ضد سرکوب دولتی و برای آزادی بیان اعتراض کنند. اعتراضات به سرعت گسترش یافت و در کمتر از یک ماه به تظاهرات گستردهای در کل کشور تبدیل شد.
در طی این انقلاب، نیروهای امنیتی دولتی از سرکوب و خشونت علیه معترضین خودداری کردند، و در نهایت حکومت کمونیست به فشار مردمی تسلیم شد. در دسامبر 1989، رهبر حزب کمونیست، میلوش یاکش از قدرت کنارهگیری کرد و جمهوری چک و اسلواکی بهصورت موقت تشکیل شد.
در سال 1990، انتخابات آزاد برگزار شد و واژسلاو هاول به عنوان رئیسجمهور منتخب شد. او یک شاعر، نمایشنامهنویس و فعال سیاسی بود که پیش از انقلاب در جنبش مخالفتی چارتا 77 فعالیت میکرد. واژسلاو هاول در دوران ریاستجمهوری خود تلاش کرد تا دموکراسی را در کشور مستحکم کند و بازسازی اقتصادی را پیشبرد.
پس از انقلاب مخملی، کشور به سرعت در حال تحول بود. اصلاحات سیاسی و اقتصادی باعث شد تا کشور به سمت بازار آزاد و دموکراسی حرکت کند. در سال 1993، چکوسلاواکی به دو کشور جداگانه – جمهوری چک و اسلواکی – تقسیم شد. این تقسیم به صورت صلحآمیز انجام شد و به عنوان یکی از موفقترین جداییهای کشوری در تاریخ شناخته میشود.
انقلاب مخملی یک مثال برجسته از انقلابهای خشونتپرهیز است که بهطور موفقیتآمیز به اهداف خود دست یافت. این انقلاب نشان داد که چگونه مردم میتوانند با استفاده از قدرت جمعی و بدون بهکارگیری خشونت، تغییرات مثبت و عمدهای در سیستم سیاسی و اجتماعی کشور خود ایجاد کنند. امروزه، جمهوری چک و اسلواکی بهعنوان دو کشور دموکراتیک و پویا در اروپای مرکزی شناخته میشوند.
برای سازماندهی یک انقلاب خشونتپرهیز در برابر یک حکومتی که از خشونت بسیار زیادی استفاده میکند، راهکارهای مختلفی وجود دارد. در اینجا به برخی از آنها اشاره میکنیم:
- تشکیل جنبشهای مدنی و سازمانهای مردمنهاد: ایجاد گروههای مدنی محکم و متحد که بتوانند با همکاری و هماهنگی، به اهداف مشترک برسند و در برابر سیاستهای خشونتآمیز حکومت مقاومت کنند.
- برنامهریزی دقیق: تدوین برنامهها و استراتژیهای مشخص برای انقلاب خشونتپرهیز، شامل تعیین اهداف کوتاهمدت و بلندمدت، شناسایی نقاط ضعف و قوت حکومت و ارتباط برقرار کردن با پشتیبانان محلی و بینالمللی.
- ترویج فرهنگ صلحطلبی: ایجاد یک فرهنگ صلحطلبی در میان مردم، به ویژه جوانان، که با تبلیغ ارزشهای اخلاقی و دموکراتیک، خشونت را رد کند.
- روشهای ارتباطی مؤثر: استفاده از رسانههای جمعی، شبکههای اجتماعی و سایر روشهای ارتباطی برای انتشار اطلاعات و گسترش همبستگی میان مردم.
- اعتراضات و فعالیتهای مسالمتآمیز: برگزاری تظاهرات، اعتصابها، نشستها و سایر اقدامات مسالمتآمیز به عنوان بخشی از فعالیتهای انقلابی.
- برقراری ارتباطات بینالمللی: جستجوی حمایت سیاسی و مالی از کشورها و سازمانهای بینالمللی، برقراری ارتباط با رسانهها و فعالان حقوق بشر بینالمللی به منظور افزایش فشار بر حکومت خشونتآمیز و جلب توجه جهانی به مسائل مربوط به انقلاب.
- ایجاد ائتلافها و همکاریهای بینجنبشی: همکاری با سایر گروهها و جنبشهای مدنی که اهداف مشابهی دارند، به منظور افزایش توان مواجهه با حکومت خشونتآمیز و افزایش شانس موفقیت انقلاب.
- آموزش و توسعه مهارتهای خشونتپرهیز: برگزاری کارگاهها، سمینارها و دورههای آموزشی برای تقویت مهارتهای مدیریت تعارض، مذاکره و دیگر مهارتهای مرتبط با انقلاب خشونتپرهیز.
- پیوستن به شبکههای جهانی: عضویت در شبکهها و ائتلافهای بینالمللی مرتبط با حقوق بشر و دموکراسی به منظور ارتقاء دانش و تجربیات موجود و جذب حمایتهای بیشتر.
- استفاده از مدلها و تجارب موفق: مطالعه و بهرهبرداری از تجارب موفق دیگر انقلابهای خشونتپرهیز در جهان، به منظور بهبود استراتژیها و روشهای انقلابی خود.
این راهکارها میتوانند کمک کنند تا انقلاب خشونتپرهیز در برابر یک حکومت خشونتآمیز موفقیتآمیز باشد. البته باید توجه داشت که شرایط محلی و جهانی، ساختار سیاسی و اجتماعی کشور و سایر عوامل ممکن است بر موفقیت یا شکستی این راهکارها تأثیر بگذارند. بنابراین، برای اجرای موفقیتآمیز این راهکارها، باید به شرایط خاص هر کشور و موانع احتمالی توجه کافی شود.
همچنین لازم است که انتظارات واقعبینانهای در مورد نتایج انقلاب خشونتپرهیز داشته باشیم. موفقیت یک انقلاب خشونتپرهیز ممکن است به سرعت یا به آرامی رخ دهد و در برخی موارد ممکن است به مواجهه با شکستها و چالشهایی نیز منجر شود. با این حال، اصرار بر خشونتپرهیزی و تلاش مداوم برای تحقق اهداف میتواند به مرور زمان منجر به تغییرات مثبت و پایدار در جامعه شود.
در نهایت، انقلاب خشونتپرهیز نیازمند همکاری و همبستگی گستردهای از سوی مردم است. مشارکت فعال مردم در فرآیند انقلاب، ایجاد اعتماد و امید به موفقیت، و پشتیبانی از یکدیگر در برابر سیاستهای خشونتآمیز حکومت میتواند بستری مناسب برای پیروزی یک انقلاب خشونتپرهیز فراهم کند