در این پست وبلاگ، به بررسی چهار گروه اصلی اپوزوسیون در سپهر سیاسی ایران میپردازیم و نقش آنها در تغییرات و تحولات این کشور را مورد بررسی قرار میدهیم.
- میهندوستان و ملیگرایان: این گروه از جمله شاهنشاهیها (رویالیستها) و جمهوریخواهان ملی است که شاهزاده رضا پهلوی نمایندهی خوبی از آنها به حساب میآید. این گروه که از مخالفین بزرگ و اصیلی در جمع مخالفین مقیم خارج از کشور به شمار میرود، تاکنون موفقیت چندانی در سازماندهی جمعی برای سرنگونی جمهوری اسلامی به دست نیاورده است. با این حال، در میان سایر گروهها، آنها دارای برنامهای شناخته شده و جامع برای اقدام پس از سرنگونی جمهوری اسلامی هستند. این برنامه شامل اداره کشور در دولت انتقالی و برگزاری رفراندوم است که در آن مردم به تصمیمگیری درباره ساختار سیاسی آینده کشور میپردازند. این گروه به چهار اصل اصلی اعتقاد دارد: یکپارچگی(تمامیت) اراضی، دموکراسی سکولار (غیر دینی)، رعایت بیانیه حقوق بشر و برگزاری رفراندوم برای انتخاب شکل سیستم حکومتی پس از سقوط جمهوری اسلامی. اگرچه این گروه در تلاش برای سازماندهی جمعی موفق نبوده است، اما دارای برنامهای استوار و قابل اطمینان برای مرحله پس از سقوط حکومت فعلی است که میتواند به عنوان یک الگوی کاربردی برای همکاری با سایر گروهها مورد بررسی قرار گیرد.
- فعالان سیاسی داخلی: این گروه از جمله افرادی مانند تقی رحمانی، فائزه هاشمی رفسنجانی و نسرین ستوده هستند که پس از سرقت رای در انتخابات ریاستجمهوری ۱۳۸۸ و بهوجود آمدن جنبش سبز، به اپوزیسیون پیوستند. این افراد از زمینهی اسلامی برخوردارند اما با تمامیتطلبی علی خامنهای، گفتمانشان را از کنشهای صرفا مدنی به سمت سرنگونی جمهوری اسلامی تغییر دادهاند. با اینکه این گروه تاکنون بیشترین هزینه را در مقابله با حکومت جمهوری اسلامی پرداخت کرده است، اما نبود برنامهای روشن و مشخص برای پس از سرنگونی جمهوری اسلامی میتواند به عنوان یکی از مشکلات اصلی این گروه در برقراری ارتباط و همکاری با سایر گروههای سیاسی مطرح باشد. برای کسب اعتماد و حمایت عمومی، این گروه باید نقشهای برای آینده کشور ارائه کنند که بتواند نیازها و خواستههای مختلف جامعه را برآورده سازد و در عین حال، قادر به ایجاد تفاهم و همکاری با سایر گروههای سیاسی باشد. در صورت عدم توجه به این موضوع، این گروه ممکن است نتوانند نقش قابلتوجهی در تغییرات ایران ایفا کنند و از حمایت عمومی مردم برخوردار نشوند.
- چپگرایان، جداییطلبان و معترضان اقوامی خارج و داخل ایران: این گروه احتمالاً بهزودی شخصی را بهعنوان نمایندهی خود بر خواهند کشید و در کنار یکدیگر تلاش میکنند تا به مبارزات سیاسی و اجتماعی خود در برابر جمهوری اسلامی ادامه دهند. این گروه به اعمال عفو و بخشش گسترده اعتقاد ندارند و معتقدند که بعد از سقوط جمهوری اسلامی باید انتقامجویی و تلافیجویی را در دستور کار قرار دهند. این گروه به دنبال ایجاد تغییرات عمدهای هستند که در آنها، دادگاههای عمومی به عنوان یکی از ابزارهای مهم برای تسویه حساب با گذشته و حل و فصل اختلافات استفاده میشود.
- برخی از اصلاحطلبان خط امامی و چپهای محور مقاومت: این گروه از افرادی چون مصطفی تاجزاده و صادق زیباکلام تشکیل شده است که در گذشته به عنوان اصلاحطلبان، برای حذف ولایت مطلقه فقیه از قانون اساسی فعالیت میکردند. اما اخیراً آنها برای برگزاری رفراندومی به منظور تغییرات ساختاری در قانونی اساسی و توسعه اجتماعی خواستار شدهاند. این گروه طی چند سال اخیر متحمل از دست دادن مقبولیت خود در بین اقشار مختلف جامعه شده اند، اما با این حال، به عنوان اعضای ریشهدار در حاکمیت همچنان نفوذ سیاسی دارند. از یک طرف، همکاری این گروه با سایر گروههای سیاسی بسیار دشوار است؛ زیرا سه گروه دیگر به دنبال تغییرات عمدهای در ساختار سیاسی کشور هستند که ممکن است با منافع این گروه در تضاد باشد. از طرف دیگر، به دلیل از دست دادن مشروعیت سیاسی، سایر گروهها ممکن است تمایل کمتری به همکاری با آنها داشته باشند.
در پایان این بررسی، میتوان گفت که چهار گروه سیاسی مختلف در اپوزیسیون ایران وجود دارند:
- میهن دوستان و ملیگرایان که به چهار اصل اصلی ایمان دارند و برنامهای جامع برای مرحله پس از سقوط حکومت فعلی ارائه کردهاند.
- فعالان سیاسی داخلی که با وجود پرداختن بیشترین قیمت در مقابله با حکومت، نقشهای روشن برای آینده کشور ندارند و نمیتوانند اکثریت مردم را نمایندگی کنند.
- چپگرایان، جداییطلبان و مخالفان اقلیتهای مذهبی و قومی که به دنبال تغییرات بنیادی و انتقامجویی پس از سرنگونی جمهوری اسلامی هستند.
- طرفداران قدیمی خمینی که به دنبال تغییرات عمده در ساختار سیاسی کشور هستند اما به دلیل از دست دادن مشروعیت سیاسی، در برقراری ارتباط با سایر گروهها با مشکلات روبرو هستند.
با توجه به تفاوتها و تنوع اهداف و برنامههای این گروهها، امکان همکاری بین دو یا چند گروه وجود دارد تا با همبستگی و ارادهی جدی، به سرنگونی جمهوری اسلامی بپردازند. این همکاری میتواند باعث ایجاد تفاهم و اتحاد بین این گروهها شود و با استفاده از تواناییها و منابع مختلف آنها، راهبردهای موثرتری برای دستیابی به اهداف مشترک ارائه دهد.
در نهایت، مشارکت بین این گروهها به منظور یکپارچگی و تصمیمگیری جدی برای سرنگونی جمهوری اسلامی میتواند نقطهای تحولبخش در مبارزات سیاسی ایران به شمار رود. برای رسیدن به این هدف، این گروهها باید تفاوتها و نگرانیهای خود را به حداقل برسانند و با تمرکز بر اهداف مشترک، تعامل و همکاری بین گروهها را تقویت کنند.
این اتحاد و همکاری باید بر مبنای احترام متقابل، تبادل نظر و توافق در مورد راهبردهای مشترک بنا شود. همچنین، این گروهها باید توجه خود را بر روی ایجاد یک آینده مشترک برای کشور متمرکز کنند و با توجه به نیازها و خواستههای مردم ایران، راهکارهایی را ارائه دهند که بتواند از پشتیبانی عمومی بهرهبرداری کند.
در کنار همکاری بین گروهها، باید توجه به اهمیت حفظ هویتها و دیدگاههای مختلف در این اتحاد نیز داشته باشیم. این تنوع در نگرشها میتواند منجر به غنای فکری و سیاستهای جامعتر شود که با توجه به شرایط و نیازهای متنوع جامعه ایران، بهترین راهحلها را ارائه دهد.
در پایان، با همبستگی و تصمیمگیری جدی بین این گروهها، امیدی برای سرنگونی جمهوری اسلامی و ایجاد یک سیستم سیاسی دموکراتیک و پاسخگو به خواستههای مردم ایران وجود دارد که در این راستا، تلاشها و همکاریهای مشترک این گروهها باید ادامه یابد.