فرج سرکوهی

نامه‌ی یک بهانه گیر کوچک به فرج سرکوهی

درود جناب سرکوهی

سپاس از مهر شما و نقد‌های منصفانه شما

تمام اتاق دو شب پیش(اوایل بهمن ماه ۱۴۰۱ با مضمون هشتگ من وکلات میدهم) شنونده بودم. چند نقد به فرمایشات شما دارم ولی از آنجایی که میدانم ممکن است از حوصله‌تان خارج باشد ضمن عرض خسته نباشید لطفا از مطالعه این ایمیل دست بکشید و مع ذلک در نوبت دیگری ادامه دهید که موجبات آن فراهم است.
(فرصت دادم منتهی شاید هرگز حوصله خواندن نامه من را نداشته‌اند این حق را برای خودم قائلم که با انتشار این نامه ایشان را سر حوصله بیاورم)

اول شما طرفداران آقای (شاهزاده)رضا پهلوی را فقط به قائلین‌به سامانه پادشاهی تقلیل دادید. که این درست نیست. بنده جمهوری خواه و حتی احتمالا به سوسیال دموکراسی و تفکرات چپ میانه همانند آنچه در آلمان تحت نام حزب سوسیال دموکرات روی کار است تمایل دارم. با این حال حمایت از آقای رضا پهلوی را تضمین گر تمامیت ارضی ایران دانسته و در عین حال باور ندارم که منجر به استبداد میشود. بنابراین فقط طیف پادشاهی‌خواه هواخواه آقای رضا پهلوی نیستند. خود بنده گواهی بر این ادعا هستم.

دوم در مباحث مربوط به تاریخ معاصر بنده بارها صحبتهای شما را شنیده‌ام و صادقانه بگویم بسیار از شهامت شما در بیان حقایق خرسند میشوم و از این رو خود را تبدیل به هوادار شما کرده‌ام ( با اجازه ما در بین دوستان شما را عمو فرج صدا میکنیم). با این مقدمه معتقدم گاهی اوقات شما هم برخی از حقایق را دقیقا در جایی که به نفع طیف چپ نیست نمیگویید(نه اینکه دروغ می گوید بلکه بگویید) در اینجا نقل قولی از مقاله “گذری به حزب توده” که از اسناد ساواک در مرکز بررسی اسناد تاریخی که در ابتدای دوره اول حسن فریدون(روحانی) منتشر شده جلب میکنم:


در این ایام(دهه ۲۰ شمسی مسئله امتیاز نفت شمال)، محمد ساعد مراغه‌ای به نخست‌وزیری منصوب شد. او برای بهره‌برداری از نفت شمال با کمپانی‌های آمریکایی گفت‌وگو کرد. هنگامی که این مذاکرات از پرده برون افتاد، شوروی‌ها، کافتارادزه، معاون وزارت خارجه، را در رأس هیئتی به ایران اعزام کردند تا امتیاز بهره‌برداری از نفت شمال به آنان واگذار گردد. ورود کافتارادزه مصادف شد با میتینگ حزب توده علیه دولت ساعد. ارتش سرخ حمایت از راه‌پیمایان را برعهده داشت. گرچه بعدها سران حزب توده ادعا کردند که همزمانی میتینگ حزب علیه دولت ساعد و ورود کافتارادزه تنها یک اتفاق بود و این میتینگ به منظور حمایت از واگذاری امتیاز نفت شمال به شوروی برگزار نشد ولی نشریات حزب در آن زمان از « توازن مثبت» سخن می‌گفتند.

البته همچنان مایلم بیشتر از زبان خودتان هم بیاموزم چرا که معتقدم تاریخ را نباید فقط از زبان فاتحان شنید، اما برداشت حقیر از این واقعه تاریخی اساسا خیانت است و حماقت به مُلک ایرانی و سرمایه ملی که متعلق به تمام مردم ایران است. شما ولی در توصیف طیف چپ هرگز به امثال این واقعه تاریخی اشاره نمیکنید. بنابر‌این فقط زندانیان سیاسی طیف چپ مورد آزار و اذیت حکومت پهلوی قرار نگرفته بلکه طیف چپ هم به قدر کافی با ندانم کاری رضا‌شاه و در طبع آن منافع ملی را مورد آزار و اذیت قرار داده است. از این رو نظر حقیر این است که نقد منصفانه آن است که شکنجه و اعدام جداگانه بررسی و به قدر کافی به آن پرداخته شود و در سوی دیگر و در جای خود خیانت و حماقت که زندگی میلیون‌ها انسان را تحت‌‌الشعاع قرار داده است هم باید جداگانه مورد نقد بررسی قرار بگیرد. اینگونه تمام تقصیر به گردن یک طرف از تاریخ نخواهد افتاد و مخاطب برداشت صحیحی از «آنچه که شد» پیدا خواهد کرد. (خودتان هم قائلید که تاریخی که در مدارس جمهوری اسهالی به ما نسل بعد از انقلاب آموختنه‌اند تحریف است و سانسور و مصادره به مطلوب)

دوم شما فرمودید که آقای رضا پهلوی مقبولیتی قابل توجه دارند. و نیازی به گرفتن وکالت از طرفداران آنها نبود. قطعا من از سمت احسان کرمی و علی کریمی اشتباهی را که شما فرمودید میبینم و با نظر شما همسو هستم، اما نکته اصلی آن «همدلی فراحزبی فرا مسلکی» است که شخص شاهزاده همه را به آن دعوت کرده‌اند، و این اصل در سخنان شما برای این حقیر هویدا نشده است.  بنظر بنده انقلاب زن زندگی آزادی تسریع خواهد شد اگر طیف‌های دیگر از چپ و راست، مطلق گرا و آزادی خواه همگی به دست دراز شده شاهزاده رضا پهلوی پاسخ مثبت بدهند. البته به این معنی نیست که بدون آقای رضا پهلوی این انقلاب هرگز پیروز نخواهد شد بلکه در این برهه از انقلاب به مثابه «شتاب‌ دهنده» به مسیر انقلاب خواهد بود.

بگذارید به جای طرح انتقاد، آنچه که من از فرج سرکوهی انتظار را داشته‌ام بلند بلند فکر کنم تا اگر دچار خطای شناختی شده‌ام شما اولا تصحیح بفرمایید و دوما به حقیر بگویید چرا این انتظار درست/غلط بوده است:

من انتظار داشتم آقای سرکوهی اینگونه واکنش نشان بدهند: شاهزاده رضا پهلوی بخشی از جامعه‌اند هواداران بسیاری در سطوح مختلف جامعه دارند و  دارای سرمایه اجتماعی هستند، دستی دراز کرده‌اند دیگران را به گفتگو دعوت کرده‌اند در عین حال که به پویش «من وکالت می دهم» نیازی نبود، باید به اصل درخواست شاهزاده نگاهی داشت و در بدترین حالت مورد بررسی قرار بگیرد که آیا امکان این گفتگو فراهم است یا خیر!

آنچه از مفروضات خود به زبان فرج سرکوهی برای شما نوشتم، به زعم من همدلی برای اتحاد است. ولی این همدلی در سخنان شما شنیده نشد.

سوم و از همه مهمتر:

طیف چپ بعد از اتمام جنگ سرد از یک دیالوگ‌ ایدئولوژیک تبدیل شد به یک گفتمان ترقی خواه(به لاتین Progressive). فرج‌سرکوهی‌ در عین حال که همچون توده‌های قبل از ۵۷ قائل به «هدیه کردن نفت مجانی به اتحاد جماهیر شوروی» نیست اما به زعم من همچنان به یک چپ ترقی خواه مبدل نگشته‌ است. نقد‌های منصفانه‌ای دارد که بسیار سازنده و روشنگر است اما صرفا در حد نقد باقی می ماند و خاستگاه جدیدی به ترقی جامعه مدرن (که جامعه ایران هم به این رشد رسیده است) اضافه نمیکند. 

برای روشن کردن خواست خود باید توضیحات بیشتری بدهم. به نظر حقیر محتوای یک نظام دموکراتیک باید در نتیجه همزیستی دو طیف اصلی شکل بگیرد. همانگونه که شما به رنگارنگی اشاره داشته‌اید. طیف راست در طول دوران پهلوی و  ۴۳ استبداد ج‌ا به واسطه رسانه جریان اصلی( بی‌بی‌سی، من‌وتو، رادیو فردا و ایران اینترنشنال) خاستگاه‌های مدرن در طیف خود پرداخته است. بطور مثال در حوزه فرهنگ پرداخت به تمدن اصیل ایران، تلاش برای بازیابی واژگان پارسی(فارسی)، اهمیت ملی گرایی و وطن‌پرستی و غیره. ولی در طیف چپ کمتر شاهد پرداختن به خاستگاه‌های مدرن بوده‌ایم بجز در حوزه اقتصاد که آن هم بیشتر کپی‌برابر اصلی از آنچه در اروپای غربی در جریان است(که البته به نظر بنده هم با شرایط جامعه ایران همگون است بنابراین شاید نیازی به ایرانیزه کرده آن نیست). اما ما در حوزه زنان، اقلیت‌های جنسی آنچه در چپ مدرن برابری و گوناگونی (Equality/Diversity) تلقی میشود کاری صورت نداده‌ایم. برای مثال آیا شما قائلید که در ایران آزاد و دموکراتیک اگر یک فرد همجنسگرا یا یک زن کاندیدای ریاست جمهوری/ نخست وزیری و یا حتی وزارت باشد به سادگی مورد اقبال جامعه قرار میگیرد؟ درست است که این مسئله برای شما و من بسیار عادی و نیازی به فکر هم ندارد ولی آیا همه جامعه اینگونه‌اند؟ آیا بستر‌های فرهنگی اجتماعی کافی برای قبول واقعیت‌هایی از این دست در کل جامعه ایران فراهم است؟
یک مثال دیگر در حوزه اقتصاد. آیا جامعه ایران برای داشتن خدمات اجتماعی مناسب شبینه آنچه بنده و شما در آلمان از آن بهره میبریم، آماده پرداخت مالیات شده است؟ آیا فکر میکنید تمام کارمندان و اقشار متوسط حاضر به پرداخت ۳۵-۴۰ درصدی از درآمد خود به عنوان مالیات هستند؟ آیا فکر میکنید سرمایه داران و قشر ثروتمند قائل به پرداخت مالیات بیشتر نسبت به قشر متوسط برای کاهش اختلاف طبقاتی هستند؟ 

با توجه به مثال‌هایی که در قالب سوال برای شما آورده‌ام به زعم من متاسفانه طیف چپ در سال‌های پسا جمهوری‌اسهالی بسیار در این زمینه‌ها کم کاری کرده است. که دو علت اصلی هم بیشتر ندارد. دلیل اول استبداد، سانسور و مصادره به مطلوب رژیم ضحاک جمهوری اسهالی بوده است و دوم اکثر فعالین طیف چپ مشغول مبارزه با این رژیم بوده و فرصتی برای تفکر و ساختن ایده‌های سازگار با جامعه مدرن سال ۲۰۲۳ نداشته است. البته هر دو اینها قابل درک است. حال دغدغه بنده این است! آیا طیف راست قدرتمند‌تر از طیف چپ نیست؟ اگر اینگونه‌است بنای پایه‌های دموکراسی در هر صورت به خطر نمی‌افتد؟

چندین بار سعی کردم در قسمت‌ پیام‌های کلاب‌هآوس نظر خود را به سمع و نظرتان برسانم اما یا نتوانسته درست این کار را انجام دهم و یا شما فرصت مناسبی برای پاسخ دادن به این سول نداشته‌اید. خواهشمندم در صورت ممکن به هر طریقی که صلاح می دانید پاسخی به دغدغه‌های حقیر بدهید. قبلا از بذل توجه شما سپاسگزارم.


دیدگاه‌ها

پاسخی بگذارید

%d وب‌نوشت‌نویس این را دوست دارند: